پرسش مهر ۱۷

پرسش مهر ۱۷

ابن وبلاگ جهت تحقیق در خصوص پاسخی به پرسش مهر ریاست محترم جمهور و آموزش دروس پایه‌های هفتم، هشتم و نهم تهیه شده است
پرسش مهر ۱۷

پرسش مهر ۱۷

ابن وبلاگ جهت تحقیق در خصوص پاسخی به پرسش مهر ریاست محترم جمهور و آموزش دروس پایه‌های هفتم، هشتم و نهم تهیه شده است

انواع-حکومتی

خشونت های حکومتی از منظر قرآن
 حکومت فرعون از جمله حاکمیت های استبدادی و فاشیستی است که در سوره ها و آیات بسیار قرآن و به مناسبت های مختلف از آن سخن به میان آمده است؛ از جمله در سوره مبارکه قصص که در آیات نخستین آن، شیوه حکومت فرعونی چنین توصیف شده است:
«إنّ فرعون علا فی الأرض و جعل أهلها شیعاً یستضعف طائفة منهم یذبّح أبنائهم و یستحیی نسائهم إنّه کان من المفسدین» قصص/4
فرعون در آن سرزمین برتری جست و مردمش را فرقه فرقه ساخت. فرقه ای را زبون می داشت و پسران شان را می کشت و زنان شان را زنده می گذاشت؛ که او از تبهکاران بود.
در آیه 21 همین سوره به نقل از موسی(ع) چنین شیوه حکومتی و عملکرد خشن و مستبدانه را ظلم و ستم، و فرعون و دستگاه وی را ستمکاران (=خشونت گران) معرفی می کند:
«فخرج منها خائفاً یترقّب قال ربّ نجّنی من القوم الظالمین»
ترسان و نگران از شهر بیرون شد، گفت: ای پروردگار من، مرا از ستمکاران رهایی بخش!
چنان که بار دیگر در همین سوره به حکایت از شعیب (ع) حکومت فرعونی و شیوه جبّارانه و خشن او را ستمکاری و دستگاه او را ستمکاران می نامد:
«قال لاتخف نجوت من القوم الظالمین» قصص/25
گفت: مترس، که از مردم ستمکار نجات یافته ای.
  در آیات 38 تا 40 همین سوره، داعیه خداوندگاری فرعون بر رعیت و مردم، استبداد، استکبار و ستمکاری وی یاد شده و فرو رفتن فرعون با خیل و حشم و لشکریانش در اعماق رود نیل، نمونه ای از پایان شوم و عبرت آموز تمامی حاکمیت های خشونت گر و خودکامه دانسته شده است:
«و قال فرعون یا أیها الملأ ما علمت لکم من إله غیری… و استکبر هو و جنوده فی الأرض بغیر الحقّ… فأخذناه و جنوده فنبذناهم فی الیمّ فانظر کیف کان عاقبة الظالمین»
فرعون گفت: ای جمعیت اشراف! من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم … و سرانجام فرعون و لشکریانش به ناحق در زمین استکبار کردند… ما نیز او و لشکریانش را گرفتیم و به دریا افکندیم، اکنون بنگر پایان کار ظالمان چگونه بود.

چنان که در سوره مبارکه انفال، حکومت فرعون و حاکمیت های همانند آن را که تبعیض، سلب آزادی های سیاسی اجتماعی، حقوق شهروندی و نادیده انگاشتن حقوق انسانی، حقوق و مقررات الهی، شیوه و سیاست اصلی حکومت آنان بوده است و با مردم چونان بندگان و بردگان رفتار کرده و از هیچ گونه برخورد خشن و غیرانسانی چون نسل کشی و برده گیری ابا نمی ورزیده اند، در یک قاعده و حکم کلی، حکومت های جور و ستمکار معرفی می کند:

«کدأب آل فرعون و الذین من قبلهم کذّبوا بآیات ربّهم فأهلکناهم بذنوبهم و أغرقنا آل فرعون و کلّ کانوا ظالمین» انفال/54

شبیه آل فرعون و کسانی که پیش از آنها بودند، آیات پروردگارشان را تکذیب کردند، ما هم به علت گناهان شان آنها را هلاک کردیم و خاندان فرعون را غرق کردیم و همه آنها ظالم و ستمگر بودند.
آواره کردن گروهی مردمان یک سرزمین از زادبوم و سرزمین آبایی و اجدادی شان، چه به وسیله حکومت ها و چه گروه های قومی، زبانی، مذهبی دیگر، بی گمان رفتار خشونت آمیز به شمار می رود. قرآن کریم این شیوه رفتاری را که از جمله نسبت به مسلمانان صدر اسلام (مهاجرین) روا رفته بود، عمل ستمکارانه می نامد، حال آنکه مقاومت و مبارزه تا سر حد کشته شدن و یا کشتن آواره کنندگان را نه تنها خشونت و ستمکاری که رفتار روا می شناسد.

«اذن للّذین یقاتلون بأنّهم ظلموا و إنّ الله علی نصرهم لقدیر. الذین اُخرجوا من دیارهم بغیرحقّ إلا أن یقولوا ربّنا الله…» حج/39و40

به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است، چرا که مورد ستم قرار گرفته اند و خدا بر یاری آنها توانا است. همان ها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه می گفتند: پروردگار ما خدای یکتا است.

بیشتر قرآن پژوهان و مفسران، این آیه را نخستین دستور و تشریع الهی و اسلامی درباره جهاد می دانند و این پس از مدت ها رفتار بس خشن مشرکان مکه با تازه مسلمانانی بود که به کیش نو پدید پیامبر (ص) می گرویدند و تقصیری جز این نداشتند.
منبع:- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، 14/383.
در روایتی از امام محمدباقر (ع) آمده است که همه روزه افرادی از مسلمانان در حالی که مجروح و مضروب بودند خدمت پیامبر (ص) می آمدند و عرض حال می کردند، اما پیامبر آنها را به صبر و تحمل دعوت می کرد، تا آن گاه که پس از هجرت مسلمانان به مدینه این آیه نازل گردید و به مسلمانان جنگ با مشرکان را روا اعلام کرد.

دو نکته را به صورت شفاف و روشن می توان از این آیه استفاده کرد: نخست تساوی خشونت و ظلم؛ و دیگر اینکه کشتن در مقام دفاع از حق خود خشونت به شمار نمی رود، زیرا که ظلم و ستم به حساب نمی آید.

از شواهد دیگری که به صورت کلی برابری دو مفهوم خشونت و ظلم را در فرهنگ اسلامی و قرآنی گواهی می کند می توان بدین گونه یاد کرد:

-  سلب آزادی دیگران در هر عرصه از جمله در عرصه باور، اندیشه، سنت های دینی و مذهبی، خشونت است، قرآن کریم با یاد کرد نمونه ای از محدودیت و سلب آزادی های مذهبی و دینی، عاملان آن را ستمکارترین افراد معرفی می کند

«و من أظلم ممّن منع مساجد الله أن یذکر فیها اسمه و سعی فی خرابها…» بقره/114

کیست ستمکارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیری کرده و تلاش در جهت ویرانی آنها نمود؟!

فراخنای واژه مساجد در این آیه، چنان که برخی از قرآن پژوهان گفته اند، تمامی عبادتگاه هایی را که مردمان درحوزه سنت های فرهنگی مختلف در آنها به تکریم باورهای دینی و برپایی شعایر دینی می پردازند شامل می گردد. بازداشتن مردمان از اقامه سنت های دینی و مذهبی شان خشونت و ضد مداراست؛ چه آنکه مدارا یعنی: «عدم مداخله و ممانعت یا اجازه دادن از روی قصد و آگاهی به اعمال یا عقایدی که مورد پذیرش و پسند شخص نباشد. تحمل عقاید رقیب در عین باورمندی و پای بندی به حقانیت اعتقادات خود، سعه صدر علمی و گشودن فضای باز تعامل افکار، دیدگاه ها، نظریه ها و…» این خشونت گری و سلب حق آزادی در نگره قرآنی ستمگری است.
- از راه های شناخت مفاهیم واژگان، شناخت مفاهیم ضد و مقابل با آن مفاهیم است، مفاهیمی که نقطه مقابل خشونت قرار دارد و مخالف آن است عبارتند از مفاهیم مدارا، نرمی و ملایمت (=لین). انسان هایی که اهل مدارا، ملایمت، لطف و نرمی در کردار و رفتار نباشند خشن به شمار می آیند. این تقابل در کاربردهای قرآنی نیز دیده می شود. در آیه 159 سوره آل عمران آمده است:

«فبما رحمة من الله لنت لهم و لوکنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک…»

به (برکت) رحمت الهی در بر آنان (=مردم) نرم و مهربان شدی؛ اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می شدند…

بر پایه این قانونمندی، قرآن کریم از پاره ای رفتارهای مداراجویانه و مهربانانه یاد می کند، آن گاه کسانی را که چنین عملکردی ندارند ـ اهل تسامح، مدارا و ملاطفت نیستند ـ، ستمکاران می نامد:
«والذین یجتنبون کبائر الإثم و الفواحش و إذا ما غضبوا هم یغفرون. و الذین استجابوا لربّهم و أقاموا الصلوة و أمرهم شوری بینهم و ممّا رزقناهم ینفقون. و الّذین إذا أصابهم البغی هم ینتصرون. و جزاؤ سیئة سیئة مثلها فمن عفا و أصلح فأجره علی الله إنّه لایحبّ الظالمین» شوری/40ـ37

کسانی که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب می ورزند و هنگامی که خشمگین شوند عفو می کنند و کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را بر پا می دارند و کارهاشان به صورت مشورت در میان آنهاست و از آنچه به آنها روزی داده ایم انفاق می کنند.
و کسانی که هرگاه ستمی به آنها رسد (تسلیم ظلم نمی شوند و) یاری می طلبند. کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن، و هر کس عفو و اصلاح کند، پاداش او با خداست، خداوند ظالمان را دوست ندارد.

چنان که پیداست در این آیات، دسته ای از روابط و تعامل شخص با خدا و سایر انسان ها بر شمرده شده است. در آن بخش از رفتارها و روابط که به تعامل اجتماعی بر می گردد، رفتارهایی مداراجویانه چونان تسامح، گذشت و صلح جویی ـ حتی در پاسخ به خشونت ـ مورد ستایش و تأیید قرار گرفته است و کسانی که به عوض تساهل، مدارا، بخشش و گذشت، خشونت می ورزند ستمکار نامیده شده اند. بیان دیگری از همین واقعیت با الهام از دیگر متون و نصوص دینی و قرآنی می توان ارائه داد و آن اینکه برای فرونشاندن نزاع و خشونت هایی که هر از چندگاهی در جوامع انسانی رخ می دهد و برای استقرار صلح و آشتی به جای خشونت گری و جنگ، سازوکاری جز تن دادن به قسط و عدالت (به مفهوم ستاندن حقوق ضایع شده و جبران زیان و خسارت های وارد آمده از سوی متجاوز و آغاز کننده خشونت و در یک سخن، اعطای هر حقی به صاحب آن) نمی توان جست که هم عقلانیت و هم عرف جوامع گوناگون انسانی بر روی آن توافق داشته باشند.

در قرآن کریم افزون بر یادکرد این واقعیت عرفی ـ عقلانی یادآور می شود که هر گاه یکی از دو طرف نزاع و خشونت به صلح و آشتی عادلانه تن در ندهد بر سایر افراد، گروه ها و جوامع است که با طغیان گر به مبارزه و ستیز برخیزند و با اعمال فشار او را به پذیرش صلح و تن دادن به عدالت وادار کنند:«و إن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فأصلحوا بینهما فإن بغت إحدیهما علی الأخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفیء إلی أمرالله فإن فائت فأصلحوا بینهما بالعدل و أقسطوا إنّ الله یحبّ المقسطین» حجرات/9

و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ بپردازند، آنها را آشتی دهید و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گرد، پس هرگاه بازگشت (و زمینهٌ صلح فراهم شد) در میان آن دو، به عدالت صلح برقرار سازید و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشه گان را دوست می دارد. از این راهکار قرآنی می شود چنین نتیجه گرفت که اقدام های سخت و شدید، هرگاه به منظور و ایجاد فرآیند ثبات، آرامش و اجرای عدالت در جامعه باشد خشونت به شمار نمی رود، و این، یعنی رفتار و عملکرد عادلانه به هر صورت که تحقق یابد، خشونت نیست. سویه دیگر این فرآیند به طور طبیعی این خواهد بود که رفتار ظالمانه به هر شکل و شمایل و ابزاری که صورت گیرد، خشونت است.
منبع: - طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 4/87.

نظرات 5 + ارسال نظر
ایلناز چهارشنبه 27 بهمن 1395 ساعت 18:26

تلاشتون قابل ستایشه خسته نباشید

ایلیا یکشنبه 17 بهمن 1395 ساعت 17:57

همه چیزش حرف نداره خداقوت

¤فدایی رهبر¤ دوشنبه 11 بهمن 1395 ساعت 19:33 http://ff789blogsky.com

سلام خیلی مطالبتون عالی بوددست مریزاد..

غریب مولا شنبه 2 بهمن 1395 ساعت 20:58 http://ff789blogsky.com

سلام ممنون واقعاخیلی وبلاگتون محششره پیروزباشید

سینا سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 22:51

حال کردم چقدرزحمت کشیدیدکیه که قدربدونه موفق وپیروزباشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.