پرسش مهر ۱۷

پرسش مهر ۱۷

ابن وبلاگ جهت تحقیق در خصوص پاسخی به پرسش مهر ریاست محترم جمهور و آموزش دروس پایه‌های هفتم، هشتم و نهم تهیه شده است
پرسش مهر ۱۷

پرسش مهر ۱۷

ابن وبلاگ جهت تحقیق در خصوص پاسخی به پرسش مهر ریاست محترم جمهور و آموزش دروس پایه‌های هفتم، هشتم و نهم تهیه شده است

انواع-فرهنگی

خشونت فرهنگی:
فرارو- نیکلاس تامپسون یادداشت‌نویس نیویورکر، به بررسی وقوع تیراندازی در کنه‌تیکت پرداخته و دلیل آن را عمیقتر از آزادی سلاح، در خشونت فرهنگی آمریکا می‌داند. در زیر این یادداشت را می‌خوانید:
جوانی افسرده در کنه‌تیکت، سلاح‌هایی را که هیچ شهروند غیرنظامی نباید در دسترسش باشد به دست می‌گیرد و کاری می‌کند که هیچ جامعه‌ی متمدنی نمی‌بایست به خود ببیند. مشخص‌ترین راهی که برای جلوگیری از حوادث مشابه به نظر می‌رسد، کنترل سلاح است. و صدالبته که همین حالا باید به دنبالش رفت. رای‌دهندگان باید مصر باشند و سیاست‌مداران باید شجاع باشند، و لابی طرفداران سلاح باید شکست داده شود. شاید باراک اوباما که دیگر دغدغه‌ی انتخاب شدن را ندارد، بتواند این بار بر ترسش غلبه کند. آمارها، ایالت به ایالت و کشور به کشور حکایت از کاهش خشونت همزمان با افزایش کنترل سلاح دارند، و به نظر این شواهد برای اقدامی عاجل باید کافی باشد.
اما خشونت آمریکا تنها از خرید سلاح و گردش شهروندانش در نمایشگاه‌های اسلحه ناشی نمی‌شود. قضیه عمیق‌تر از این حرفهاست. آمریکا کشوری است که سه‌چهارم تجارت سلاح در دنیا را در دست دارد. فروش این سلاح‌ها از سوی رییس‌جمهور منتخب مردم تایید می‌شود. صادرات سلاح ایالات متحده مابین سالهای 2010 و 2011 سه برابر شده است. رییس جمهور منتخب همچنان سیاست ترور هدفمند در پاکستان را دنبال می‌کند.
  آمریکا همچنین عرضه‌کننده بیش‌ترین محصولات سرگرمی خشن هم هست. آمریکا نه تنها پیشروی خشونت در دنیای واقعی که در فیلم هم طلایه‌دار آن است. پرفروش ترین فیلم این هفته "اسکای‌فال" بود که شدیدا سرگرم کننده است، اما در هر صحنه‌اش که عواطف به اوج می‌رسد، همزمان تیراندازی هم به اوج می‌رسد، گاه با تفنگی کوچک و گاه با تفنگ‌های بزرگ. تفنگ‌ از دیرباز در فرهنگ عامه با مردانگی گره خورده است. اما کم کم گویا که با زنانگی هم پیوند می‌یابد. پرفروشترین بازی این هفته "هیلو 4" بود، پرفروشترین رمان "مسیر تهدید" اثر تام کلانسی، و پرفروشترین لقب کتابهای غیر داستانی نیز به ترتیب به دو کتاب "کشتن کندی" و "کشتن لینکلن" رسید. هر نویسنده و هر خالق اثری باید حق داشته باشند که آنچه را که می‌خواهند بسازند. اصل اول قانون اساسی (آزادی بیان، رسانه و مذهب) نیازی به تغییر ندارد، در اصل دوم (حق حمل سلاح) است که باید تجدیدنظر کرد.
خشونت در هنر گهگاه لازم است و در سیاست خارجی هم اغلب. اما کشتار در نیوتاون، بدترین حادثه از این نوع در یازده سال و سه ماه گذشته، باید ما را به واکاوی عمیق وادارد. وقت آنست که راجع اسلحه بحث کنیم، ولی همزمان نباید یادمان برود چیزهای بسیار دیگری نیز هست که باید راجعش صحبت شود.
منبع: نیویورکر
خشونت فرهنگی:
جامعه باز نوشت: افغانستان کشوری است چند‌ ارزشی و به تعبیر جامعه‌شناسانه آن جغرافیایی ا‌ست دارای تکثر فرهنگی. این تکثر فرهنگی به‌عنوان ‌واقعیت عینی‌ جامعه مبین فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌ها در این کشور است.
روزنامه جامعه باز (20 جدی)، افغانستان کشوری است چند‌ ارزشی و به تعبیر جامعه‌شناسان آن جغرافیایی ا‌ست دارای تکثر فرهنگی.
این تکثر فرهنگی به‌ عنوان ‌واقعیت عینی‌ جامعه افغانستان‌ مبین فرهنگ‌ها و خرده‌ فرهنگ‌ها در این کشور است.
قضاوت‌های کلی در مورد یک جامعه نه منطقی است و نه ‌عملی.
کلی‌گویی خود به‌ لحاظ منطق قابل پذیرش نیست‌. باری اگر خواسته باشیم تحلیل درست از فرهنگ افغانستان‌ داشته باشیم، مستلزم آن است که اصطلاح فرهنگ واحد را کنار بزنیم و باب گفت‌وگو را با فرهنگ‌های متعدد باز کنیم.
افغانستان کشوری نیست که دارای یک فرهنگ واحد باشد، بلکه ما در اینجا با فرهنگ‌ها روبه‌روییم و قضاوت را نیز چند‌ پاره باید کرد.
«خشونت فرهنگی» که به‌عنوان هویت افغانستان در جهان بازتاب یافته است، سیمای کلی جامعه افغانستانی را نشان داده نمی‌تواند.
ما اصلا فرهنگ کل نداریم و گیریم که این باور در اذهان عمومی مردم جهان به وجود آمده، خطای اطلاعاتی است و یا هم آن فرهنگ غالب که چندین سال در رأس قدرت سیاسی قرار داشت، تصویر‌سازی کرده است که بیرونی‌ها با اطلاعات کلی‌ای که در دست دارند، به سکوی قضاوت می‌نشینند.
اسلام و خشونت فرهنگی:
 برکسی پوشیده نیست که از دیر زمان, برخی فرهنگ ها با یکدیگر در تعارض و تضاد بوده و هر کدام خود را برتر از دیگری می پنداشته اند و به نوعی همدیگر را طرد می کرده اند نظریه تضاد فرهنگی
برکسی پوشیده نیست که از دیر زمان، برخی فرهنگ ها با یکدیگر در تعارض و تضاد بوده و هر کدام خود را برتر از دیگری می پنداشته اند و به نوعی همدیگر را طرد می کرده اند (نظریه تضاد فرهنگی). پس از ظهور فرهنگ انسان ساز و متعالی اسلام در سرزمین حجاز در عصر جاهلیت، می توان این تعارض را بخوبی مشاهده نمود به این که تا زمانی که فرهنگ اسلامی بر آن سرزمین غالب نگشت میان اسلام و جریان های کفر، شرک و نفاق، جنگ ها و درگیری های بسیاری پدید آمد بطوری که مشرکین و کفار مکه و مدینه حاضر بودند در راه عقاید باطل خویش، جان و مال خود را هدر داده و نگذارند اسلام رشد نماید و از انسان های جامانده از فرهنگ و تمدن دست گیری کند ولی با کمک های الهی این چنین نشد و پیامبر و یاران ایشان توانستند براین جریانات، فائق آمده و پس از مبارزات فراوان، مکه را درسال هشتم هجری از لوث وجود آنان پاک نمایند و اسلام را در آن جا پیاده سازند. در حقیقت اسلام به دنبال توجه دادن انسان ها به فطرت انسانی و در تلاش برای بیرون کشاندن آنها از منجلاب های مختلف فردی و اجتماعی بوده است. به عبارتی، تنها اسلام درپی سعادت بخشی به انسان ها برآمده و دراین راه هزینه های مختلفی نیز پرداخت کرده است که سه سال محاصره اقتصادی مسلمین در شعب ابیطالب را می توان یک نمونه از آن دانست.

حال و پس از بیان مقدمه، سؤال این است که آیا در اسلام خشونت فرهنگی (cultural Violence) وجود دارد؟ به عبارت دیگر آیا در اسلام چیزی به نام این که باید در مسائل فرهنگی خشن بود و ملاحظه کسی را نکرد و باید با همه در افتاده و همه فرهنگ ها را طرد نمود؛ می توان جست وجو کرد؟ پاسخ این پرسش منفی است یعنی به طور قطع باید گفت فرهنگ اسلام از تمام مظاهر خشونت (در پذیرش و گسترش اسلام) به دور می باشد چرا که براساس آموزه های اسلامی و به گواهی تاریخ، مسلمانان هیچ گاه برای تبلیغ دین و فرهنگ خود به خشونت متوسل نگشته بلکه این دشمنان اسلام بودند که برای حفظ و گسترش فرهنگ خویش، همواره در تلاش برای نابودی اسلام برآمده و همه ایام به طراحی و برنامه ریزی علیه آن اشتغال داشته اند که نمونه آن را می توان برافروختن جنگ های مختلفی از قبیل بدر، احد، احزاب، تبوک و... دانست که در صدر اسلام از سوی کفار و مشرکین بر مسلمانان تحمیل گشت که هیچ گاه مسلمانان آغازگر آن نبودند بلکه فقط از خود دفاع می کرده اند.

بر این اساس، فرهنگ اسلامی از اعمال هر نوع خشونت علیه دیگر فرهنگ ها، بیزار است و همواره در تلاش برای تعامل سازنده میان آنان می باشد. البته این به دان معنا نیست که اسلام در مقابل فرهنگ های مخرب، سکوت کرده و هیچ برنامه ای ندارد. به عبارت دیگر، فرهنگ اسلامی به جهت رویکرد غارتگرانه ای که بر برخی از فرهنگ ها حاکم است به گونه ای که همه فرهنگ ها را به خود فراخوانده و آنان را از داشته های خویش تهی می نمایند (همانگونه که خداوند نیز بدان توجه داده است.) «لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم» (بقره ۱۲۰) برای جلوگیری از ورود ویرانگرانه دیگر فرهنگ ها به درون جامعه مسلمانان، به امت اسلامی سفارش هایی نموده است که از آن جمله می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

۱-شدت عمل با کفار و منافقین
خداوند در قرآن، از پیامبر و جامعه اسلامی به عنوان کسانی که با کفار با شدت تمام برخورد کرده و دست رد به سینه آنان می زنند یاد و در همین حال آنان را با یکدیگر مهربان می داند و می فرماید «محمد رسول الله و الذین معه أشداء علی الکفار رحماء بینهم» (فتح/۲۹) محمد پیامبر خدا، و کسانی که با او هستند بر کافران سختگیرند و با یکدیگر مهربان.

از این رو اگر سخت گیری و به تعبیری خشونتی هم در دین وجود دارد نسبت به بدخواهان آن می باشد که امری ضروری می نماید چرا که براساس عقل و منطق نمی توان با همه افراد و فرهنگ هایی که در حال جنگ با مسلمانان هستند دوستانه برخورد کرد و با آنان به هر قیمتی رابطه برقرار نمود.

پیامبر(ص) به عنوان کسی که الگوی جامعه اسلامی است و هماره باید مسلمین از او تبعیت کنند، خداوند خطاب به ایشان دستور مبارزه و برخورد با منافقین داده است: «یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم» (توبه/۷۳) ای پیامبر، با کافران و منافقان بجنگ و با آنان به شدت رفتار کن.

تحقیقاً این سخن به دان معنا است که اگر مسلمین بخواهند از شر منافقین معاند و توطئه گر در امان بمانند باید در برخورد با آنان از قوه قهریه خود استفاده کرده و نگذارند فرهنگشان را تباه ساخته و به تعبیری آن را غارت کنند.

۲- دوری از جریان شرک
یکی از جریانات خطرناکی که درطول تاریخ اسلام در برابر فرهنگ و آموزه های ناب اسلامی ایستاده و علیه آن قیام کرده جریان شرک بوده است به گونه ای که هیچ گاه این جریان انحرافی تاب دیدن فرهنگ پیشرو و سعادت بخش اسلام را نداشته و در راه رشد و گسترش آن سنگ اندازی کرده است. خداوند برای دور ماندن جامعه اسلامی از آثار مخرب این جریان، به رسول خود دستور می دهد تا از آنان دوری کند. این خود نوعی رفتار خشونت آمیز تلقی می گردد: «اتبع ما اوحی الیک من ربک... و اعرض عن المشرکین» (انعام/ ۱۰۶) از هرچه از جانب پروردگارت برتو وحی شده است پیروی کن... و از مشرکان روی برتاب.

بی تردید باید گفت هرچند ظاهر برخی از آیات فوق، در این معنی است که باید با کفار، مشرکین و منافقین جنگ نظامی و به تعبیری جنگ سخت افزاری نمود تا دیگر یارای مقابله با مسلمانان را نداشته باشند ولی با توجه به این که مصادیق و اشکال جنگ، مرتبا درحال دگرگونی است لذا می توان این آیات را در مصادیق مختلف جنگ ها جاری دانست. مثلا در دنیای امروز که یکی از مصادیق جنگ، همان جنگ نرم و به عبارتی جنگ فرهنگی است (که به مراتب از جنگ های سخت، شکننده تر و مخرب تر می باشد) می توان آن را نوعی جنگ و مبارزه مسلمین علیه دنیای کفر و شرک دانست و از این آیات نحوه برخورد جوامع اسلامی با آنان را استفاده نمود به این که ما در این میدان مبارزه نباید در مقابل این جریانات از داشته های فرهنگی خویش کوتاه آمده و با آنان طرح دوستی بریزیم چرا که این امر در نهایت به نابودی فرهنگ اسلامی خواهد انجامید و هیچ نتیجه مثبتی به ارمغان نخواهد آورد.
حاجی حسن پور

نظرات 5 + ارسال نظر
مدافع ولی♥♡ شنبه 30 بهمن 1395 ساعت 23:38 http://ff789blogsky.com

سلام ممنون که انقدرزحمت کشیدیدبرای ارائه یه وبلاگ بینقص خداقوت

آتنا چهارشنبه 27 بهمن 1395 ساعت 18:28

مطالبتون خیلی بدردتحقیقم خوردزحمت کشیده بوده ممنون

¤فدایی رهبر¤ دوشنبه 11 بهمن 1395 ساعت 19:32 http://ff789blogsky.com

سلام خداقوت عالی بود

غریب مولا شنبه 2 بهمن 1395 ساعت 20:56 http://ff789blogsky.com

سلام مطالبتون خیلی عالیه خسته نباشید.

ماندانا سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 22:52

مطالبتون خیلی مفیده استفاده کردم موفق باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.