خشونتهای مذهبی: علی زمانیان: یکی از واقعیت های تاریخی جامعه ی انسانی، کشمکش، جنگ و پیکار خونین و به کارگیری رفتارهای آزاردهنده و خشونت های دهشناک علیه دیگران است. طیفی از رفتارهای خشن، اعم از نادیده گرفتن طرف مقابل، تحقیر، توهین، خشونت کلامیو جنگ هایی با انگیزه های مختلف، منجمله انگیزه ی دینی و مذهبی، با رفتارهای خشن و خارج از قواعد اخلاقی، نتایج ناگوار و فوق طاقت انسانی رخ داده است.
کشتار سبعانه و قتل های فجیع و یا شکنجه های دردناک، در همه ی این نزاع های خشونت بار به چشم میخورد. پر واضح است که همه ی جنگ ها و ویرانگری ها صرفا با انگیزه ی دینی نبوده است. خشونت و کشتار جنگ های قرن بیستم که با قساوت تام و تمام رخ داده است، عمدتا نزاع هایی فارغ از هویت و انگیزه ی دینی بوده است. علل متعددی در بروز و شکل گیری خشونت در روابط میان آدمیان دخالت دارد. یکی از این علل، البته انگیزه ی دینی است و سایر عوامل، ماهیتی غیر دینی دارد. خشونت در نزاع های غیر دینی، در طول تاریخ نه کم بوده است و نه خشونتی کمتر داشته است.
هدف این نوشته ی کوتاه، بازگویی جنگ های تاریخی و یا خشونت هایی نیست که تحت عنوان مذهب و یا هر عنوان دیگری اتفاق افتاده است. هم چنین، هدف این مقاله، نقد اخلاقی و انسانی خشونت های سیاه و مشمئز کننده هم نیست. گرچه میتوان این پدیده ی تاریخی و رخداد تلخ همیشگی جوامع بشری را با قواعد اخلاقی مورد بررسی و پژوهش قرار داد، همان گونه که "جاناتان گلاور" در کتاب بسیار خواندنی و مبنایی "انسانیت، تاریخ اخلاقی سده ی بیستم"، (که با رویکرد روان شناسی اخلاقی انجام داده است)، و به نکات اساسی و قابل تاملی پرداخته است. گلاور بر این باور است که مهمترین عامل در جشنواره ی قساوت و سنگدلی بی رحمانه، از میان رفتن منابع اخلاق و فرسایش هویت اخلاقی است.
در این نوشته چهار رکن و یا چهار ستونی که بنای دهشتناک خشونت بر آن استوار میشود، مورد بررسی قرار میگیرد.
پیش از این که به پرسش از چرایی خشونت بپردازم، بیان چهار نکته ضرورت دارد:اولا، این نوشته هیچ به ماهیت و کیفیت دین خاصی نظر ندارد و اساسا نمیخواهد خشونت را به ماهیت دین و یا مذهب نسبت دهد. بلکه هر آن چه در باره ی خشونت دینی آورده میشود، منظور خشونت دینداران و پیروان ادیان و یا مذاهب و یا فرقه ها و نحله ها علیه یکدیگر است. بنابراین در این جا دست کم، خشونت ناظر به دین یا مذهب نیست و آن چه خواهد آمد معطوف به کنش جمعی و یا فردی پیروان ادیان و مذاهب است. بنابراین نفیا و یا اثباتا در باب نسبت میان خشونت و دین اتخاذ رای نمیکند.
ثانیا، خشونت دینی را میتوان در سه سنخ رابطه، مشاهده کرد. اولا، خشونت در رابطه ی پیروان ادیان با یکدیگر، مانند خشونت جنگ های صلیبی و خشونت بوداییان علیه مسلمانان. ثانیا، خشونت در رابطه ی میان پیروان مذاهب در یک دین واحد. کاتولیک ها با پروتستان ها. اهل تسنن و اهل تشیع. و سوم، خشونت در رابطه ی میان قرائت های مختلف، در یک دین و مذهب و مرام. در رابطه ی سه گانه ای که گفته شد، همواره سطحی از تنش، ناسازگاری و خشونت دیده میشود.
ثالثا، وقتی از خشونت رابطه ای سخن به میان میآید، منظور صرفا جنگ و ستیزهای خونین نیست. بلکه همه ی اشاره به انواعی از رفتار دارد که سبب رنج و آزار دیگران میگردد. تحقیر، توهین، نادیده گرفتن طرف مقابل و به رسمیت نشناختن او نیز رفتار خشونت آمیز است. جنگ و کشتار و حتا بدتر از این، وحشیگری قساوت آمیز نیز خشونت عریانند. بنابر این در این نوشته، خشونت به معنای طیفی از همین رفتارهای رنج آفرین است که تلخی بر تلخی میافزاید و گروهی را از حقوق شان محروم و فضای زیستن را بر آنها تنگ میکند. از خشونت های کلامیو رفتاری تا قتل و کشتار. از خشونت خوش خیم تا بد خیم. از خشونت های کوتاه مدت تا کینه ها و خشونت های دراز دامنه. و از خشونت های حداقلی تا حداکثری.
رابعا، نکته این است که، خشونت ها و قساوت ها محدود به پیروان ادیان و مذاهب نمیشود بلکه در هر اردوگاه اعتقادی (دینی و غیز دینی)، رواج دارد. نازیسم، به منزله ی ایده ی نژاد برتر و کمونیسم به مثابه ی ایدئولوژی برتر، فجایع بزرگی ایجاد کردند. کشتارهایی وسیع و بی پروایی های خشونت آمیز در این اردوگاه ها، تاریخ معاصر را در بر گرفته است. این فقط پیروان ادیان نیستند که روابط خشونت آمیز با دیگران دارند بلکه در بیرون از دین هم چنین خشونت هایی بشدت رواج دارد.
اما پرسش اصلی نوشته ی حاضر، عبارت است از این که:عمق و شدت خشونت و گستردگی آن از کدام چشمه سیراب میشود؟ چرا پیروان ادیان و مذاهب و قرائت ها ی متفاوت، میتوانند دست به خشونت، بی رحمیو قساوت علیه دیگران بزنند؟ چه اتفاقی در درون آنها میافتد که متضمن بی پروایی اخلاقی میگردد و اساسا شکل گیری و نضج خشونت مذهبی دارای چه مکانیسمیاست؟ به طور خلاصه، عناصر تشکیل دهنده ی فرایندی که طی آن، افراد به سمت و سوی خشونت با ماهیت دینی کشیده میشوند، چیست؟ ارکان اصلی برپایی خشونت چیست؟
در واکاوی مکانیسم انواع خشونت در روابط سه گانه ی پیش گفته، به نظر میرسد چهار عنصر و یا چهار مولفه را میتوان باز شناخت و هر یک را از دیگری تفکیک نمود. به دیگر سخن، در هر گونه خشونت دینی، دست کم چهار عامل، حضور فعال داشته و دارد. این چهار عامل، شرط لازم و کافی برای خشونت دینی را فراهم میآورند و اگر در کنار یکدیگر قرار گیرند، لاجرم به خشونت منتهی میشود. به نحو ایجاز چهار رکن اصلی در شکل گیری خشونت دینی عبارت است از:
1- انحصارگرایی دینیجان هیک (فیلسوف دین)، سه گونه نگرش را در باره ی رستگاری ادیان، از یکدیگر تفکیک میکند. رستگاری انسان، مفهوم مرکزی این گونه شناسی است. رستگاری انسان, هدف تمامیادیان محسوب میشود. اگر پرسش این است که: پیروان کدام دین، رستگار خواهند شد؟، آن گاه در مقام پاسخ، ممکن است با سه دسته پاسخ مواجه شویم. پاسخ اول از سوی انحصارگرایان خواهد بود. "انحصارگرایان معتقدند که رستگاری، رهایی، کمال، یا هر چیز دیگر که هدف نهایی دین تلقی میشود، منحصرا در یک دین خاص وجود دارد و یا از طریق یک دین خاص به دست میآید." به باور انحصارگرایان، "پیروان سایر ادیان؛ حتی اگر دین دارانی اصیل و به لحاظ اخلاقی درستکار باشند، نمیتوانند از طریق دین خود رستگار شوند." در مقابل باورهای انحصار گرایانه، رویکرد دیگری وجود دارد که قائل است رستگاری، در انحصار هیچ دینی نیست. از این رو کثرت گرایی (پلورالیسم)، نقطه مقابل انحصارگرایی محسوب میگردد. کثرت گرایان (مانند جان هیک)، معتقدند همه ی ادیان میتوانند مایه ی رستگاری یا کمال نفس پیروان خود شوند.
اولین عامل و بلکه مهترین عاملی که تمایل به خشونت را در افراد تسهیل مینماید, انحصار گرایی است. زیرا این عامل، اولا، سبب میگردد پیروان یک دین نسبت به پیروان ادیان دیگر، احساس برتری نمایند. ثانیا، پیروان سایر ادیان را انسان هایی گنهکار و در مسیر ضلال و گمراهی میدانند. انحصار گرا، صرفا خود و هم کیشان خود را نجات یاقته میداند و دیگران را در سیاهی گناه آلود تصور میکند. از این رو نوعی حس فاصله و بیگانگی با آنان را در خود پرورش میدهد. علاوه بر آن ممکن است حتی دیگران را از مرتبه ی انسانی به مادون مرتبه ی انسانی بکشاند.
انحصارگرایی، خود به دو گونه تقسیم میشود:
الف)انحصار گرایی حفظ محورانحصار گرایی حفط محور در پی آن است که پیروان دین خود را از خروج از دین و یا سست شدن در باورها و اعمال دینی محافظت نماید. تلاش میکند با تقویت باورهای دینی و پاسخ به پرسش ها و ابهام هایی که ممکن است از سوی دیگران مطرح میگردد، هم دینیان و هم کیشان خود را در مقابل شک و تردیدها تقویت نمایند. امروزه این گروه را عمدتا با عنوان دین داری سنتگرایانه میشناسند. فارغ از درست یا نادرست بودن واژه ای که برای توصیف انحصارگرایی حفظ محور به کار برده میشود، توجه به این نکته مهم است که دین داری سنت گرایانه(و هم چنین دین داری سنتی)، دین را عموما در رابطه ی میان انسان و خدا تعریف میکنند. به تعبیری دیگر، از طریق دین میخواهند رضایت خداوند را کسب نمایند و رستگاری را برای خود بدست آورند. از این منظر، دین رابطه ی انسان و خدا را برقرار میکند و صورت آن جهانی دارد.
انحصار گرایی حفظ محور بر الهیات تدافعی ابتنا دارد. دراین نوع الهیات, بشارت و تبلیغ آموزه ها و باورهای دینی در کانون توجه است. دست آخر به دفاع از این آموزه ها میپردازد و تلاش میکند مومنان ر از دستبرد شک ها و تردیدها برهاند.
ب) انحصارگرایی بسط محوردین دارانی که علاوه بر حفظ وضع موجود خویش، به بسط دین خود میپردازند و تلاش مینمایند دیگران را نیز به سمت و سوی رستگاری بکشانند که منحصرا در اختیار آنها است. این گروه در پی تحقق بخشیدن به آرزوی گرویدن پیروان سایر ادیان، مذاهب و یا حتی قرائت های مختلف در ساحت یک دین را به باورها و اعتقادات خود، به انواع شیوه ها دست مییازند.
2- احساس وظیفه و رسالت تاریخیاحساس وظیفه در برابر رستگار شدن دیگران، دومین رکن اصلی در شکل گیری خشونت های دینی است. رویکردانحصارگرایی بسط محور، زمین مناسبی برای بروز و رشد احساس وظیفه و احساس رسالت برای گسترش رستگاری و کاهش گناهان و تاریکی ها است. دیندار سنتی، گرچه در آرزوی گسترش دین خود میان پیروان سایر ادیان و یا دیگر مذاهب هست، اما در عمل به رستگاری خویش میاندیشد و چندان رسالتی برای رستگار شدن دیگران قایل نیست. در برابر انحصارگرایی حفظ محور و یا دینداری سنتی، گروهی از دینداران هستند که در خویش رسالتی محلی، بومیو حتی جهانی قایلند و میخواهند جهان را به گونه ای بازسازی نمایند که به قامت باورها و اعتقادات او هموار گردد. به تعبیر حافظی، در پی شکافتن سقف فلک است و میخواهد انسانی نو و عالمیجدید بیافریند. انسان و جهانی که با اعتقاداتش سازگار و هماهنگ است.
میتوان انحصار گرا بود و گام اول و مهترین گام را به سوی خشونت برنداشت. و آن هنگامیاست که انحصارگرای حفظ محور باشیم. بر دوش خویش، رسالتی بزرگ برای تغییر جهان احساس نکنیم. و یا مبارزه ای بی انتها برای برانداختن آن چه کفر و گمراهی مییابیم، آغاز ننماییم. البته در این صورت، انحصارگرایی چهره ای منفعل به خود میگیرد. انحصارگرایی بسط محور، چهره ای فعال و تغییرطلب دارد و مستعد این است که دین را به یک ایدئولوژی تبدیل نماید. ایدئولوژی، برنامه ای است برای تغییر و رویکردی برای بازسازی بیرون، بر اساس آن چه درست به ظر میرسد. از این رو انحصارگرایی بسط محور را میتوان دین ایدئولوژیک تلقی کرد. در دینداری ایدئولوژیک، دین به منزله ی برنامه ای برای عمل و پروژه ای برای تغییر محسوب میشود.
بنابر آن چه آمد، احساس وظیفه و یا قایل بودن به رسالتی دینی برای نجات دیگرانی که فکر میکنیم در وادی گمراهی گام میزنند، شخص را یک گام دیگر، به خشونت ورزی نزدیک تر میکند. و البته صرف احساس وظیفه، به تنهایی خشونت زا نیست. زیرا ممکن است شخصی در برابر دیگران (دیگرانی که گمراهشان میداند)، احساس وظیفه نماید و از سر شفقت ورزی و یا خیرخواهی و یا انگیزه ی دیگر، بخواهد آنان را به سوی رستگاری هدایت کند و آنان را از چه ظلمت و تاریکی برهاند. اما این احساس وظیفه، الزاما به رفتار خشن منتهی نمیگردد. مگر این که عنصر سومیدر میان آید که بدان خواهیم پرداخت. مثلا میتواند با روش های مسالمت آمیز انسانی مانند تبلیغ دین و گفت و گو با پیروان سایر ادیان، آنان را آگاه سازد و راه شان ر به سمت و سوی آن چه را که راه درست و رستگاری میداند دعوت نماید. همان گونه که کم و بیش در تاریخ ادیان، مشاهده میشود. دعوتی از سر خیرخواهی و نه اجبار و اکراه و یا کنش های تند و ظالمانه.
در مقابل انحصارگرایی بسط محور، واقعیت هایی ستبر و مقاوم وجود دارد که دست این نوع از الهیات را میبندد و فرصت هر گونه تصرف و یا تغییر را در قالب آرمان ها و ارزش هایش را نمیدهد. بنابراین، واقعیت های چاره ناپذیر و عمیقا پایدار تاریخی و انسانی، کار را بر انحصارکرایی بسط محور سخت و دشوار مینماید.
3- اضمحلال اخلاقانحصارگرایی دینی که به رسالتی بزرگ و همه گیر برای نجات گمراهان و ستیز با آن چه گناه و تباهی میداند، قائل است، اگر دچار فرسودگی اخلاق و یا فروپاشی اخلاق شده باشد، آماده ی بروز هر گونه رفتار خشن و کنش قساوت آمیز است. فقط کافی است از لحاظ اخلاقی به جایی رسیده باشد که به این گزاره باور داشته باشد که، "هدف، وسیله را توجیه میکند"، آن گاه برای رسیدن به هدف خویش که همان حذف گناه و بسط رستگاری است، هر عملی را مجاز میپندارد. "وقتی هدف بزرگی همچون تغییر سرنوشت انسان در میان باشد، هر ابزاری ضروری قابل قبول مینماید."
در متن و بطن چنین دینداری که به زعم خویش برای رستگاری دیگران، میتوان دست به هر اقدام خشونت باری زد، این نکته نهفه است که "انسان"، در برابر باورها و اعتقادات، از منزلت و مرتبتی برتر برخوردار نیست. به نحوی که میتوان برای بسط و گسترش باورهای دینی، انسان را نادیده گرفت و دست به هر اقدامیزد. در این رویکرد، انسان نادیده گرفته میشود و این انسان است که باید در پای باورهای دینی و مذهبی قربانی شود. سقوط انسان از کرامت انسانی اش راه برای کنش های خصمانه و هولناک باز میکند.
4- قدرت و امکان عملخشونت دینی و مذهبی از سه آبشخور پیش گفته سیراب میشود. وقتی سه رکن انحصارگرایی، احساس رسالت دینی برای بسط رستگاری و توجیه هر گونه رفتار با هدف، حاضر باشد، تنها یک گام نهایی میماند که این خشونت انباشته شده، سرریز کند و در ساحت کنش آدمیان نمودار گردد. گام نهایی عبارت است از امکانی برای عمل و قدرتی برای خشونت ورزی. قدرت، دست کم در این نوشته، عامل خشونت تلقی نمیگردد، بلکه فرصتی برای ظهور و نمایش خشونت را فراهم میآورد. به شخصی که مملو از نفرت و کینه نسبت به دیگران است، امکان کین توزی و رفتارهای سهمناک خشونت میدهد. قدرت در خدمت سرکوب دیگرانی قرار میگیرد که باور و اعتقادی دیگر دارد.
گسترش خشونت متضمن، فروکاهش پیروان سایر ادیان به مرتبه ای مادون انسان و احساس برتری جویی در حوزه ی باور، نژاد، اعتقاد، فرهنگ و هر گونه حس سروری است. از این رو تا انسان (به ما هو انسان)، بر صدر ننشیند و انسان فارغ از هر گونه پیوند و تعلق دینی و مذهبی، ملیت، فرهنگ و... در نظر گرفته نشود، امکان بروز هر گونه رفتار خشونت بار منتفی نمیشود.
خشونت مذهبی بدترین نوع خشونت است:دستیار ویژه رئیسجمهوری در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی با توجه به وقایع اخیر عراق امنیت پایدار در کشور را با مشارکت مردمیقابل برقراری دانسته است.
به گزارش خبرگزاری آنا، حجتالاسلام و المسلمین علی یونسی در صفحه شخصی خود در فیسبوک نوشت: «این روزها که شاهد وقایعی در کشور همسایه عراق هستیم بیش از پیش به این نکته پی میبریم که هیچ دارایی برای جوامع انسانی ارزشمندتر از امنیت و احساس امنیت نیست.امنیت و آرامش زیربنای توسعه و فرهنگ است و بدون آن عدالت و قانون و دین قابل اجرا نیست.
در ایران عزیزمان سه مولفه اصلی امنیت، فرهنگ اسلام، اهل بیت و فرهنگ اصیل ایرانی است که همه ایرانیان را به هم گره میزند. نکته دیگر آنکه امنیتی پایدار است که با مشارکت مردم برقرار شود وگرنه هیچ قدرت نظامیو اطلاعاتی به تنهایی و بدون مشارکت مردم قادر به برقراری امنیت پایدار نیست به خصوص در کشورهایی که دارای تنوع قومیو فرهنگی و مذهبی هستند وقتی امنیت پایدار است که مردم هر منطقه از کشور مستقیما در برقراری امنیت حضور داشته باشند.
نکته دیگر آنکه خشونت مذهبی بدترین نوع خشونت است. وقتی این وقایع را میبینیم بیش از پیش قدر ایرانمان را میدانیم کشوری که با وجود تنوع قومیو مذهبی هیچگاه شاهد نزاعهای قومیو مذهبی دامنهدار نبوده است. آنچه که ضامن این امنیت است تعمیق فرهنگ مدارا و دوری از تعصبات کور است.
به امید روزی که جهان، عاری از خشونتهای مذهبی و افراطیگری باشد. آیندهای که همه ادیان آسمانی نوید آن را داده اند. اعتقاد به مهدویت نقطه مشترک شیعه و سنی و یهودی و مسیحی و زرتشتی است و ایران مهد بالندگی همه این فرهنگها. آیندهای عاری از ظلم و خشونت در انتظار است. این عید را باید به همه شیعیان و اهل سنت و مسیحیان و یهودیان و زردشتیان و همه پیروان ادیان آسمانی تبریک بگوییم. تا به مهر هم نجوشیم جام پیروزی ننوشیم.»
سلام خداقوت
سلام خداقوت مرسی که انقدرتلاش کردیدبرای ارائه وبلاگ عالی طراحی پس زمینه یه ایده خیلی جالبی بودخیلی استقبال شد
احسنت تلاش درجمع آوری مطالب ستودنیه خسته نباشید
مطالب مفیدتون درتحقیق دخترم غوغاکردم ممنونتونم
سلام خداقوت عالی بود
مطالب عالی طراحی وپس زمینه هم بینظیرخسته نباشید
مطالب وطراحیتون عالیه موفق باشید