خشونت در ایران:"جامعه دارد به سمت خشونت میرود. باید هرچه سریعتر چارهای اندیشید". این را وزیر بهداشت، در یادداشتی با عنوان «برای خشونت در جامعه چارهای کنیم»، اعلام کرد. پیش از این نیز محمود گلزاری (معاون سازمان امور جوانان وزارت ورزش و جوانان) با اشاره به گسترش خشونت در جامعه فعلی گفت: پس از زندانیان مواد مخدر، بیشترین زندانیان مربوط به زندانیان خشونت است.
آمارها اما در این باره زیاد هستند. سازمان پزشکی قانونی آمار مراجعه افراد بر اثر صدمات ناشی از نزاع درکشور در فروردین و اردیبهشت سال جاری را بیش از 104 هزار نفر اعلام کرده است. این آمار در مقایسه با آمار مشابه در سال گذشته رشدی 4/0 درصدی دارد.
هر 9 ثانیه یک خشونت در کشور رخ میدهد. براساس آمار رسمی 19.9 درصد از خشونتهای خانگی در تهران را خشونتهای جسمی و 52.4 درصد از آن را خشونتهای روانی تشکیل میدهد.
دکتر سعید معیدفر در گفت و گو با فرارو ریشه گسترش خشونت را بهوجود آمدن انواع شکافهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه دانست و تاکید کرد برای رسیدن به جامعهای با خشونت حداقلی باید فاصلهها و شکافهای موجود کاهش پیدا کنند.
سعید معیدفر گفت: خشونت در جامعه پدیده جدیدی نیست. ما سالهاست انواع خشونت را در جامعه داریم. پیش از این خشونتهای موجود در جامعه انکار و یا تکذیب میشدند و به عنوان "سیاهنمایی" درباره آنها سخن گفته میشد. اما در شرایط فعلی، مسئولین تغییر رویه دادهاند و به همین دلیل ما آمارهایی از انواع خشونت در جامعه را از زبان مسئولین و رسانهها میشنویم.
این جامعهشناس با اشاره به همایشی درباره فساد که اخیرا برگزار شد، گفت: همینکه همایشی برای فساد برگزار میشود، نشان از آن دارد که مسئولین در تلاشاند به مشکلات امروز بپردازند و آن را پنهان نکنند. اما این به معنای آن نیست که پیش از این ما با فساد، خشونت و مشکلات کمتری روبرو بودهایم.
دکتر معیدفر با پرداختن به دلایل مختلف بهوجود آمدن خشونت در جامعه، در ادامه گفت: اعتراف جدی این است که افراد جامعه وقتی خواستهها و زندگی خود را از دست رفته میبینند و نمیتوانند آن را کنترل و مدیریت کنند، به سمت خشونت میروند. برای مثال تعداد زیادی از مردم در جامعه بیکارند، این بیکاری موجب عصبیشدن و در نهایت خشونت فردی میشود. وقتی این بیکاری سطح اقتصادی افراد جامعه را به سمت خط فقر هدایت کند، این خشونتهای فردی گسترش پیدا میکنند و مشکلات عمدهتری میسازند.
این جامعهشناس با اشاره به هابز در ادامه تصریح کرد: هابز در جایی که میگوید «انسانها گرگ همدیگر میشوند». جامعهای را متصور میشود که در آن هرکس درگیر منافع شخصی خودش است و بر سر منابع مختلف جامعه رقابتی کشنده با بقیه دارد. طبق این نظریه در جامعهای که افراد آن نتوانند با یکدیگر تعامل سالم داشته باشند از یکدیگر بیگانه و فردگرا میشوند و این بیگانگی و فردگرایی موجب خشونت در جامعه و عدم مسئولیت اجتماعی افراد در برابر یکدیگر میشود. در ادامه چنین شرایطی که یک دلیل عمده آن توزیع غیربرابر منابع افراد برای کسب منابع اجتماعی است، میان مردم و منافعشان جنگ در میگیرد که همان خشونت است.
شکافهای اجتماعی خشونت تولید میکندمعیدفر در ادامه به دلایل دیگر خشونت در جامعه پرداخت و توضیح داد: یک دلیل عمده دیگر خشونت شکافهای عمیق اجتماعی است. شکاف اجتماعی که میتواند در شکاف اقتصادی، نسلی، جنسی، قومی، مذهبی و ... بروز پیدا کند، هنگامی که از حدی مشخص بگذرد، خشونت تولید میکند.
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سئوال که چرا خشونت در جامعه ایران به خشونتهای خانوادگی کشیده شده است، گفت: نه تنها خشونت، که همه خشونتها در جامعه ما در حال انتقال به خانواده است. بیکاری فرزندان، ناملایمات محیط بیرون از خانه، دعواها و منازعات خیابانی، درگیریها در محل کار و بسیاری مشکلات دیگر، همگی با افرادِ جامعه به خانه میآید. در چنین وضعیتی، وقتی فرد نتواند این همه تضاد و درگیری را حل و فصل کند خشونت در رفتار او و در کحیط خانوادگی به وجود میآید. خشونتی که به سایر افراد خانواده نیز منتقل و مدام بازتولید میشود.
چگونه میتوان خشونت در جامعه را کاهش داد؟
سعید معیدفر در پاسخ به این سئوال که برای کاهش خشونت در جامعه چه باید بکنیم، گفت: اولین راهحل این است که از جامعهگریزی فاصله بگیریم و بیرون بیائیم. ما در کشوری هستیم که جامعه در آن حضور کمی دارد. افراد جامعه ما با هم در تعامل نیستند. ما باید روح زندگی اجتماعی را مجددا به جامعه بازگردانیم.
وی در ادامه گفت: گسترش فرهنگ در عرصه عمومی، مشارکت مدنی و تقویت روح جامعه از اقداماتی است که باید برای ایجاد یک روح اجتماعی انجام دهیم.
معیدفر یکی دیگر از راهحلهای تقلیل خشونت در جامعه را تلاش برای از بین بردن شکافهای جامعه دانست و گفت: ما باید انواع شکافها در جامعه را از بین ببریم تا شاهد کاهش خشونت باشیم. این امر مستلزم یک مدیریت قوی است. متاسفانه مدیریت جامعه ما ضعیف است.
این استاد دانشگاه همچنین گفت: در کنار این راهحلها ما باید یک نظام قضائی شفاف داشته باشیم. چنین نظامی در کاهش خشونت بسیار میتواند موثر باشد. برای مثال وقتی درگیری و مشکلی بین دو نفر شکل میگیرد، اگر نظام قضائی حق را به حقدار نرساند، افراد وارد اقدامات و اجرای قوانین شخصی میشوند که خشونت را تولید میکند.
خشونت در ایران رو به افزایش استچگونه خشونت را در جامعه کنترل کنیم؟
آمارها و تحلیل های روانشناسی و اجتماعی از افزایش خشونت در جامعه میگوید. هر روز اخباری از خشونت های بیشتر میشنویم و فضای واقعی و مجازی آکنده از پرخاش است. سوال این است که چرا؟ به کجا میرویم؟ چه باید کرد؟
شهر ما را خشونت گرفته و خواندن جمله «تهران شهر مهربانی» جز خنده ای تلخ بر چهره هایمان نمی نشاند. اصلا چرا میگوییم شهر؟ چرا میگوییم تهران؟ چرا از خودمان حرف نمی زنیم که انگار روی درجه انفجار هستیم و با کوچک ترین تلنگری میخواهیم از هم بپاشیم. مایی که شاید 10 سال پیش، این تصویر را از خودمان، از شهرمان و از آدم هایی که از کنارشان میگذشتیم، نداشتیم.
این همه خشونت از کجا میآید؟ از کجا آب میخورد؟ راهکار تعدیل کردنش حداقل- که به نظر اورژانسی هم میرسد- چیست؟
خشونت از کجا میآید؟واقعیت این است که خشونت در همه جا وجود دارد. کم یا زیاد، سطحی یا عمیق. به توسعه یافتگی و تمدن هم زیاد ربطی ندارد. خشونت همه جا هست. بهتر است بگوییم هرجایی که آدمیزادی است، خشونت هم است. آنقدر که برخی حدس میزنند این خصیصه ذاتی است. کسانی مثل دیل پترسون و ریچارد وانگهام، انسان شناس و بیولوژیست انگلیسی که خشونت را امری ذاتی در انسان ها میدانند و اجتناب ناپذیر.
جیمز گلیگان، روانکاو آمریکایی که درباره خشونت تحقیق های فراوانی انجام داده، خشونت را پادزهری برای شرم و تحقیر و استفاده از آن را پادزهری برای شرم و تحقیر و استفاده از آن را باعث غرور و دفاع میداند، به خصوص مردانی که خشونت را نشانه مردانگی فرض میکنند.
«آندره کنت اسپونویل» فیلسوف فرانسوی، خشونت را نه از سر اتفاق میداند و نه نتیجه انحطاط انسان بلکه آن را دارای خاستگاه «جنسیت حیوانی» میداند و میگوید خشونت از جامعه ریشه میگیرد. به گفته او هیچ جامعه ای از خشونت جدا نیست و میل و رقابت و قدرت بر خشونت تاثیر دارند و آن را تشدید میکنند.
«ماکس وبر» جامعه شناس آلمانی هم قانون را مهارکننده خشونت میداند و اجرای آن را ابزار اصلی تعدیل خشونت.
«آلیس میلر» و «کارن اورنه» خشونت زمان کودکی و نوجوانی را در بسیاری از مواقع سرچشمه گرفته از خشونت خانوادگی میدانند و میگویند این آسیب در عمق شخصیت فرد جای میگیرد. ریشه تمایل به خشونت را هم گسست اعضای خانواده و الگوهای منفی پرورشی و اجتماعی میدانند.
با این توصیف از نگاه بیولوژیکی، خشن بودن جزئی از طبیعت انسان است و غرور او را نشان میدهد و از نگاه انسان شناسی (آنترپولوژی)، حیوانیت و جنبه اجتماعی انسان را نشان میدهد. از دیدگاه روان شناختی یادگیری نقش مهمی در بروز خشونت دارد. زمانی که ما یاد میگیریم در موقعیت های مختلف با بروز رفتار پرخاشگرانه کار خود را به پیش ببریم یا رفتار مشابهی را از دیگر افراد میبینیم، احتمال بروز خشونت افزایش مییابد. از سوی دیگر حالات روانی خاصی مثل اضطراب و تشویش و همچنین شرایط پراسترس محیطی از عوامل دیگری هستند که میتوانند احتمال خشونت را افزایش دهند.
اما خشونت انواع مختلف دارد و فقط مشتی نیست که پای چشم شما را سیاه میکند.
خشونت روانی، جسمی و اجتماعیدر اثر رفتار نامناسب مثل یک اخم ساده شما میتوانید در معرض خشونت قرار بگیرید، از جنس روانی که باعث نگرانی و افسردگی و استرس میشود. فحش، تهمت و هر فتار و عملکردی که به سلامت جسم و روان یک فرد ضربه بزند هم خشونت روانی است.
جالب و البته دردناک اینکه در طول زمان خشونت روان شناسی به خشونت جسمی تمایل پیدا میکند. خشونتی که به عنوان ابزاری برای کنترل دیگری یا دیگران از آن استفاده میشود و درواقع تلاشی برای سرکوب و متوقف کردن یک فرد است.
در روایط زن و شوهری، خشونت روانی با اجبار انتخاب به یک فرد، تحقیر، توهین، کنترل، تهدید، ترساندن، خط و نشان کشیدن شناخته میشود و اغلب هم با خشونت جسمی، جنسی و اقتصادی گره میخورد.
خشونت اقتصادیوقتی حق اقتصادی افراد نقض میشود، خشونت اقتصادی رخ میدهد و بین طبقه های ثروتمند و متوسط و فقیر گسست عجیب و غریبی میافتد. تورم، کمر عده ای را خم میکند و عده ای را به نان و نوا میرساند و فساد مالی تشدید میشود. این اتفاق در خانواده ها هم میافتد؛ وقتی به اجبار فعالیت شغلی فردی قطع میشود، حقوق یک فرد ضبط و استقلال اقتصادی افراد آن گرفته میشود.
چه بر سر آدم خشن و قربانی خشونت میآید؟دکتر پرویز رزاقی، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی در تحلیل رفتار خشن و تاثیر آن بر خود فرد و اطرافیان میگوید پرخاشگری، خشونت و عوراض و آسیب های جسمانی و روانی ناشی از آن از دو منظر قابل بررسی است؛ اول اینکه چه آسیب هایی فرد پرخاشگر را تهدید میکند و دوم اینکه افرادی که مورد خشونت قرار میگیرند، چه ویژگی هایی دارند و چه مشکلاتی بر سر راهشان است.
افراد خشن و پرخاشگر، معمولا کسانی هستند که هنجارهای جامعه و خانواده را زیر پا میگذارند و حقوق خود را از دیگری بگیرند. نتیجه اولیه این نوع پرخاشگری، به صورت مشکلات جسمانی و روانی به خود فرد بر میگردد. متاسفانه در مواردی هم دیده شده که افراد خشن و آنهایی که مهارت های کافی برای کنترل خشم خود را ندارند، در اثر افزایش فشار خون و تپش قلب یا استرس و اختلال های عصبی شدید، دچار سکته های قلبی و مغزی میشوند و جان خود را هم از دست میدهند. هرچه بروز یک رفتار خشونت آمیز در فردی بیشتر شود، قدرت مقابله با خشم هم در او کمتر میشود و ابراز خشونت به نوعی رفتار آموخته در ذهن این فرد،تبدیل میشود. این افراد، هم در روابط بین فردی و هم در روابط درون فردی با مشکلات فراوانی مواجه خواهندشد.
خشونت میکنم چون من آدم بشو نیستماز منظر روابط بین فردی، اطرافیان چنین افرادی، کم کم از آنها دور میشوند. این دوری از سوی دوستان و همکاران، بیشتر قابل لمس خواهدبود. برچسب زدن به این افراد، از دیگر آسیب های اجتماعی است که آنها را تهدید میکند. مثلا دیگران مدام به آنها میگویند که تو عصبی هستی یا نمی شود یک کلام با تو حرف زد و شاید همین برچسب زدن ها و تکرار مداوم چنین عباراتی در مورد یک فرد، حس خشونت را در ا تشدید کند.
این افراد، به دلیل عکس العمل و دوری دیگران از آنها، دچار اختلال در اعتماد به نفس خود میشوند و سعی میکنند این اختلال را با گرفتن حق دیگران با توسل به زور، جبران کنند. از منظر درون فردی هم این افراد، احساس خوی نسبت به خود و رفتارهای اجتماعی شان ندارند؛ حتی ممکن است بعد از هر رفتار خشونت آمیزی مدام با خودشان بگویند که من آدم بشو نیستم یا نمی توانم بر خشمم غلبه کنم و همین مساله، آنها را خشمگین تر کند.
قربانی خشونت میگوید به من زور بگونکته دیگر درباره افرادی است که کم یا زیاد مورد خشونت قرارمی گیرند. این خشونت میتواند از سوی خانواده یا جمع آشنایان باشد یا از سوی افراد کاملا بیگانه در جامعه نسبت به فرد، اعمال شود. معمولا چنین افرادی دارای شخصیت پسیو یا منفعل هستند؛ اعتماد به نفس پایینی دارند، قدرت «نه» گفتن ندارند و متاسفانه، زمانی احساس رضایت خاطر میکنند که دیگران به آنها زور بگویند و آنها هم این زور با خشونت را بپذیرند. نکته جالب توجه در مورد چنین افرادی این است که هم در روابط بین فردی و هم در روابط درون فردی آنها، حس نارضایتی شدیدی وجود دارد.
یعنی هم اطرافیان این افراد از اینکه آنها نسبت به خشم و اعمال زور، ساکت هستند، ناراضی اند و هم خودشان از اینکه نمی توانند به هیچ چیز و هیچ کس «نه» بگویند، در اعماق وجود خود احساس نارضایتی میکنن. این افراد تحکیم پذیر و در برابر خشونت تسلیم دیگران اند و اجازه ابراز وجود به خود نمی دهند. مهم ترین آسیبی که این افراد را تهدید میکند، دوری از جمع و اجتماع برای رهایی از مورد خشونت قرار گرفتن است و همین دوری میتواند به مرور زمان، ابتلا به افسردگی و دلمردگی را برای آنها همراه داشته باشد. به عبارت ساده تر، این افراد پذیرنده، از حضور در اجتماع میترسند.
چاره: خودت را جای دیگری بگذاربرای کاهش خشونت باید به فکر کاهش زمینه های بروز آن بود. بنابراین عوامل بسیاری در این مورد نیاز به مداخله دارند، اما رعایت توصیه های زیر میتواند برای بسیاری کارساز باشد. اولین و مهم ترین توصیه به هر دو گروه از افراد بالا، مراجعه به یک مشاور، روان شناس یا روان پزشک برای یادگیری مهارت های مختلفی مانند کنترل خشم یا قدرت «نه» گفتن است. از جمله مهارت هایی که گروه اول باید آنها را یاد بگیرند، این است که سطح انتظار خود را از دیگران کمی پایین تر بیاورند؛ گاهی خودشان را جای دیگران بگذارند.
یاد بگیرند که ابراز خشونت، اولین و تنها راه ممکن برای حل مساله نیست. برای پیشگیری از ابراز خشونت، محیطی که خشم آنها را بر میانگیزد را ترک کنند؛ به فضای آزاد بروند و نفس عمیق بکشند تا مقداری از خشم شان کاسته شود. آب خنک بنوشند، برای کارهای خود برنامه ریزی داشته باشند (مثلا برای رفتن به محل کار یا تحصیل، کمی زودتر از خانه خارج شوند تا ترافیک و رفتارهای نادرست رانندگی برخی از افراد باعث شعله ورشدن خشم آنها به دلیل احتمال دیر رسیدن به محل مورد نظرشان نشود) و در نهایت از همه مهم تر اینکه با گفتن یک ذکر کوتاه و یاد خدا، خشم خود را فروبنشانند.
گروه دوم هم باید مهارت های ابراز وجود را از کارهای ساده یاد بگیرند. مثلا اگر با خانواده یا دوستان خود بیرون رفتند و از آنها پرسیده شد که چه نوع بستنی ای میخورید، حتما نظر شخصی شان را بگویند و حق انتخاب را به دیگری ندهند. خانواده این افراد باید هرگونه ابراز وجود یا «نه» گفتن آنها را مورد حمایت و تشویق قرار بدهند تا این افراد زیر سلطه خشونت رفتاری و کلامی دیگران خارج شوند. به این ترتیب، چنین افرادی میتوانند با سلامت در جامعه زندگی کنند.
آمریکا، خشن ترین جامعهبرحسب آمار، آمریکا پرخاشگرترین جامعه در سطح جهانی است و میزان پرخاشگری در آن به صورت قتل، استفاده از اسلحه و تجاوز جنسی در این کشور بسیار بالاست. روان شناسان معتقدند در آمریکا اصولا پرخاشگری تشویق میشود و این تشویق معمولا به وسله فیلم های هالیوودی کرد پیدا میکند، اما در ایران که این مشوق وجود ندارد، جامعه شناسان مشکلات اقتصادی و افسردگی را مهم ترین عامل پرخاشگری و ریشه خشونت را در تداوم تاریخی مبارزه و مقابله انسان با خطرها و تهدیدهای محیط زندگی فرد میدانند که بر تفکر و رفتار و چگونگی برخورد ما با تهدیدها و خطرها اثر میگذارد.
امسال خشن تر از پارسال!طبق آماری که در سایت الف در تاریخ 23 مهر 92 منتشر شد، خشونت هایی از جمله ضرب و شتم عمدی و غیرعمدی، توهین، تهدید، تخریب جزو بیشترین خشونت ها در ایران هستند. همچنین سازمان پزشکی قانونی آمار مراجعه افراد بر اثر صدمه های ناشی از نزاع در کشور را در فروردین و اردیبهشت سال گذشته، بیش از 104 هزار نفر اعلام کرده است. این آمار در مقایسه با آمار مشابه در سال گذشته رشدی 0.4 درصدی دارد. هر 9 ثانیه یک خشونت در کشور رخ میدهد. براساس آمار رسمی 19.9 درصد از خشونت های خانگی در تهران را خشونت های جسمی و 52.4 درصد از آن را خشونت های روانی تشکیل میدهد.
ما یک جامعه خشن هستیمدکتر حسینی، استاد دانشگاه و آسیب شناس در نشستی درباره خشونت گفت: جامعه ایران یک جامعه خشن است وقتی پرونده های قضایی ایران را بررسی میکنیم، متاسفانه با توجه به مقیاس نسبی با جمعیت کشورمان، باید بگوییم که یک جامعه خشن هستیم به عبارت دیگر، وقتی ردیف های قابل ملاحظه و آماری را که در قتل عمد، درگیری ها و خشونت های فیزیکی وجود دارد و باعث تشکیل پرونده های قضایی شده و آن پرونده ها به پزشکی قانونی ارجاع داده میشود و نگاه میکنیم، به این نتیجه میرسیم که جامعه خشنی داریم.
پلیس بیشتر خشونت بیشتردکتر تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران هم در نشستی درباره خشونت گفت: وقتی پلیس در جامعه زیاد است، نشان دهنده خشونت در جامعه است. یکی از علل بروز خشونت در جامعه ایران، کاهش کنترل اجتماعی است. منظور از کنترل اجتماعی، پلیس نیست. زیاد بودن پلیس در جامعه به این معنا نیست که کنترل زیاد است یا کم بودن آن نشان میدهد کنترل اجتماعی وجود ندارد. وقتی پلیس زیاد است، نشان دهنده وجود خشونت در جامعه است کمااینکه در ایران مجازات هایی که وجود دارد باعث کاهش جرایم نشده و باعث افزایش خشونت هم شده است.
سلام خداقوت عالی بود
مطالبتون خیلی سنجیده انتخاب شده ممنون موفق باشید
سلام خداقوت عالی بود
سلام مطالب خیلی عالیه یاعلی
سلام خداقوت خیلی وبلاگتون عالیه.
خیلی عالیه پیروزباشید
باسلام وخسته نباشیدممنون ازمطالب ارزندتون