خشونت در مدرسهمدرسه، اغلب نخستین مکانی است که مجبوریم با دیگران زندگی کنیم. مدرسه، جدا و متفاوت از جامعه نیست.وقتی در جامعه خشونت هست، در مدرسه هم هست، ولی مدرسه محلی است که برای زندگی آینده آماده می شویم و آموزش «انسان اجتماعی شدن» را از طریق احترام به دیگران و پذیرفتن آنان می آموزیم. اگر مدرسه نتواند چنین آموزش هایی بدهد در برابر نسل آینده وظیفه خود را انجام نداده است.
همان طور که می دانید خشونت یکی از مهم ترین آسیب هایی است که سلامت روان فرد و در نهایت جامعه ای را به خطر می اندازد. به همین دلیل است که آموزش خشونت در مدرسه در مقایسه با اماکن دیگر از حساسیت های ویژه ای برخوردار است زیرا اگر به خشونت در مدرسه فرصت و امکان بدهیم موجب شده ایم جامعه فردا، خشن تر از امروز شود اما خشونت در مدرسه به چه شکل هایی دیده می شود؟ این خشونت ها در کلاس، در بین هم شاگردی ها، بین معلم و دانش آموز و خشونت در حیاط و محیط مدرسه بین دانش آموزان مشاهده می شود... همچنین خشونت در راه مدرسه، چه در بین دانش آموزان و چه بین دانش آموزان و جوانانی که از جاهای دیگر می آیند بروز می نماید. رفتار خشونت آمیز می تواند شامل زورگویی، باج گیری، دزدی، تخریب اموال و آسیب رساندن به محل، وسایل و تجهیزات مدرسه باشد. این خشونت ها علل متفاوتی دارند که شکست تحصیلی یکی از مهم ترین دلایل خشونت ورزی است. دانش آموزی که در مدرسه موفق نباشد، احساس بد و ناخوشایندی دارد و به نسبت شکست ها، گرایش به خشونت پیدا خواهد کرد.
دشواری های اجتماعی، نابسامانی های اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی از دیگر علل زمینه ساز بروز خشونت در مدرسه است. فقر، بیکاری، بیسوادی پدر و مادر، طلاق و اعتیاد مواردی از نابسامانی های اجتماعی به شمار می روند که بیشتر از همه، مدارس مناطق محروم و شهرک های دور از مرکز را گرفتار می سازد. بنابراین مبارزه با خشونت و حفظ تعادل روانی دانش آموزان به همه مسوولان، مدیران، کارکنان و معلمان مدرسه به همه پدران و مادران و به همه دانش آموزان مربوط می شود و نیاز به آگاهی و تعهد همه دارد.
خشونت در مدارس:مقصر کیست؟ چاره چیست؟
خشونت در مدارس پدیده جدیدی نیست و در همه مقاطع تحصیلی ]چه در ادوار گذشته و در چه در دوره کنونی[، با شدت و حدّت کمتر و بیشتر وجود داشته و دارد.
به گزارش خبرگزاری فارس از گرگان، لباسهایشان خاکی و پاره است. معاون مدرسه در حال انتقال آنها به دفتر مدرسه است ولی همچنان برای یکدیگر خط و نشان می کشند و همدیگر را تهدید می کنند.
مدیر اسامی شان را در دفتر انضباطی ثبت می کند و از هر دو تعهد می گیرد که دیگر در محیط مدرسه با هم درگیر نشوند و آنها را به کلاس میفرستد. ماجراهایی از این دست در زنگهای تفریح در حیاط برخی مدارس و بعد از تعطیلی مدرسه در بیرون مدارس به کرات دیده می شوند و مدیر و معاون مدرسه مجبورند بخشی از زمان خود را به حل و فصل این گونه مسائل اختصاص دهند. شاید زمان آن فرا رسیده باشد تا چارهای اساسی برای جلوگیری از خشونت در مدارس اندیشیده شود.
بروز خشونت در مدارس عمدتاً دارای دو بعد کلامی و جسمانی است. خشونت کلامی نظیر توهین، تحقیر، تهدید، ترساندن، تمسخر و گذاشتن القاب روی دیگران و... خشونت جسمانی نیز شامل پرخاشگری، قلدری، هل دادن، عدم رعایت صف در مدرسه، گاز گرفتن، پرتاب اشیاء، درگیری با همکلاسیها و هم مدرسهایها و گاهی اوقات با دبیران و پرسنل مدرسه دیده می شوند. استفاده از خودکار در درگیری بین دانش آموزان معمولاَ رایج است ولی استفاده از سلاح سرد نیز در برخی درگیریهای مدرسهای گزارش شده است.
آخرین مورد هم که منجر به قتل معلم بروجردی شد، استفاده از سلاح سرد چاقو توسط دانش آموز 15 ساله گزارش شده است. سال گذشته نیز در یک مدرسه ابتدایی در تهران یک دانش آموز پایه چهارم دانش آموز پایه ششم را با چاقو مورد حمله قرار داد و دانش آموز مضروب به حالت کما رفت!
این قبیل تعارضات و درگیریها در همه مقاطع و پایهها دیده می شوند ولی قطع به یقین ریشه و علل این موارد و راهکارهای حل این بحران در هر مقطعی متفاوت است. بروز این نوع خشونتها در پسران عمدتاً به صورت پرخاشگری آشکار و در دختران به صورت پرخاشگری مخفیانه و پنهان می باشد.
دلایل بروز خشونتاکثر کارشناسان علوم رفتاری بروز یک رفتار یا روی دادن یک حالت را ناشی از تجمیع عوامل بیرونی و درونی می دانند. در واقع بروز برخی رفتارها ناشی از یک علت تامه و ثابت نیستند و معمولاَ برآیند چند علت و عامل درونی و خارجی هستند که با ناتوانی فرد در کنترل عوامل ذکر شده، حادث می شوند.
محمد احمدی کارشناس ارشد علوم اجتماعی در این باره معتقد است: دلایل اجتماعی و فرهنگی زیادی در بروز خشونت و رفتارهای کنترل نشده در مدارس در بین دانش آموزان وجود دارد. نحوه آموزش و تربیت خانوادگی، تخلیه هیجانات دوران کودکی، الگوی نامناسب رفتاری در خانواده و اطرافیان، تاثیرپذیری از گروه همسالان، تماشای فیلمهای خشن، آزار جسمی و جنسی، حضور طولانی مدت در مکانی غیر از خانه، حضور مستمر در کافی نتها و گیم نتها، انجام بازیهای خشن رایانهای به میزان طولانی، میزان سواد و درآمد والدین، فضای حاکم بر خانواده و محل سکونت، سوء رفتارهای والدین نظیر اعتیاد و طلاق و... بخشی از عوامل اجتماعی و فرهنگی هستند که در جامعه کنونی در بروز خشونت تاثیر مستقیم دارند.
از سوی دیگر عدم برخورد جدی توسط والدین در مواجهه با خشونت فرزندان، نبود اراده یا برنامه یا حتی خلاء قانونی برای برخورد مناسب و متناسب با دانش آموزان خاطی در مدارس، عدم همکاری خانوادهها در اجرای تنبیهات منطقی و متناسب با ناهنجاری دانش آموزان شرور و خاطی از دیگر مواردی هستند که کنترل این پدیده را در مدارس به یک معضل جدی تبدیل کرده است.
هر چند موارد فوق الذکر می توانند به تنهایی باعث بروز انواع خشونت در مدارس شوند ولی در این بحث نباید از ساختار آموزشی و فیزیکی مدارس غافل شد.
کلاسهایی که اکثراً استاندارد نیستند و تعداد زیادی دانش آموز در خود جای دادهاند، میز و نیمکتهایی که قدمت برخی از آنها به بیش از چند دهه می رسد، ساختار آموزش مطالب درسی که در اکثر مواد درسی و مدارس به صورت سخنرانی و یک طرفه ارائه میشوند، کمبود فضاهای مشجر و مفرح در حیاط مدرسه، برخورد نامناسب و خشن برخی دبیران، تنبیه بدنی در مدارس و دلایلی از این دست باعث افزایش روحیه پرخاشگری در دانش آموزان می شوند.
قانون و خشونت در مدارسهر چند بهترین گزینه در مواجهه با این نوع دانش آموزان ریشهیابی و حل موضوع به صورت دوستانه و مسالمت آمیز است ولی قانون نیز در مورد دانش آموزانی که به هیچ عنوان حاضر به همکاری و تغییر در رفتارشان نیستند، تدابیری اندیشیده است.
دانش آموزان متخلفی که دلسوزی و مماشات، راهنماییها و چاره جوییهای تربیتی، عطوفت و رافت در آنها مفید و موثر واقع نشده، و به عبارتی به هیچ صراطی مستقیم نیستند، با رعایت تناسب به یکی از روشهای زیر مورد تنبیه قرار میگیرند: «تذکر و اخطار شفاهی به طور خصوصی، تذکر و اخطار شفاهی در حضور دانش آموزان کلاس مربوط، تغییر کلاس در صورت وجود کلاسهای متعدد در یک پایه با اطلاع ولی دانشآموز، اخطار کتبی و اطلاع به ولی دانش آموز، اخراج موقت از مدرسه با اطلاع قبلی ولی دانش آموز حداکثر برای مدت سه روز و انتقال به مدرسه دیگر.»
با وجود اینکه وضع این گونه مقررات بسیار عادلانه و منطقی به نظر میرسد و دارای یک شیب ملایم در برخورد با دانشآموزان خاطی است و تنبیهات آن با کنوانسیون حقوق کودک تعارضی ندارد، اما وجود قانون خوب به تنهایی کفایت نمیکند و لزوم اراده و زمینه در اجرای آن نیز مهم است.
با وجود اینکه ممکن است اتخاذ چنین تصمیماتی در سطح مدارس در وهله کمی سخت گیرانه به نظر برسد، ولی با توجه به بروز برخی حوادث و درگیریهای خشن در برخی مدارس در سالهای اخیر، به نظر می رسد، وضع چنین مقرراتی کاملاً عادلانه است و علاوه بر کنترل کلاس و مدرسه، مانع از تسری آن به جامعه در سالهای آتی خواهد شد.
خانواده و آموزش و پرورش ابوالقاسم زنگانه مدیر یکی از مدارس در این باره می گوید: متاسفانه در جامعه کنونی اکثریت قریب به اتفاق خانوادهها از معلم یا پرسنل مدرسه انتظار آموزش تمامی هنجارهای اجتماعی و شخصیتی را به فرزندان خود دارند و جالب اینکه در رسیدن به خواستههای آموزشی و اجتماعی خویش نیز به هیچ عنوان حاضر به همکاری نیستند و بار تمام این مسئولیت را به دوش معلمان و کادر مدرسه میاندازند.
وی معتقد است: از سویی چنین خانوادههایی که از مدرسه توقع تربیت خانوادگی فرزندان خود و بروز رفتارهای مناسب هم در مدرسه و هم در محیط خارج از مدرسه دارند، در خانه به هیچ عنوان از الگوهای شخصیت دهی و کنترلی مناسب و استاندارد پیروی نکرده و با هنجار شکنی و حتی تنبیه بدنی، تمام رشتههای سیستم آموزش و پرورش را پنبه کرده و با ایجاد دو گانگی و تعارض در امر تربیت، باعث ایجاد اختلال در رویه آموزشی و تربیتی کادر مدرسه نیز می شوند.
نکته دیگر اینکه بسیاری از خانوادهها که در اکثر موارد تنبیه بدنی را تنها چاره و یا به عبارتی اولین گزینه روی میز جهت تربیت بچههای خود می دانند، کوچکترین فشار و تنبیه از جانب مدرسه را حتی به صورت خیلی جزئی مثل چند صفحه جریمه، محرومیت از زنگ ورزش، محرومیت موقت از کلاس درس یا مدرسه و... بر نمیتابند و جانب دارانه و تمام قد از فرزند خود حمایت میکنند و کل شیوههای تربیتی به کار گرفته شده از جانب معلم و مدیریت مدرسه را زیر سوال می برند.
باید این واقعیت را بپذیریم که دانش آموزان در طول روز تنها چند ساعت در اختیار مدرسه هستندکه تقریباً 90 درصد از این زمان نیز به آموزش تعلق دارد، و بعد از تعطیلی مدرسه بچهها بیشتر اوقات در اختیار خانوادههای خودشان هستند. در واقع زیربنای شخصیتی و رفتاری بچهها در محیط خانه و در بین اعضای خانواده شکل می گیرد و آنچه که در مدرسه مشاهده می شود، بر آیند تربیت خانوادگی، آموزشهای والدین، نحوه برخورد والدین با یکدیگر و... است که به صورت رفتارهای گوناگون مثبت و منفی در فرزندان بروز می کند.
چاره کار؟علی رغم وجود برخی خشونتها در مدارس باید به این نکته نیز اذعان داشته باشیم که مدارس هنوز امنترین مکانهای روی زمین محسوب می شوند چرا که وقتی والدین فرزندشان را به مدرسه می فرستند تا زمان تعطیلی مدرسه به هیچ عنوان نگرانی از بابت حضور فرزندشان در این مکان مقدس ندارند؛ ولی اگر چند دقیقه دیرتر از زمان عادی به خانه برسند، دلشوره وجود تمام اعضای خانواده را فرا میگیرد و به قولی دلشان هزار راه میرود.
در واقع چنین میتوان گفت که معلمان و پرسنل مدرسه قابل اعتمادترین افراد در جامعه برای محافظت از دانش آموزان هستند. اما بروز خشونت نیز در مدارس نیز غیر قابل اجتناب است که چاره کار بدون حمایت و همکاری خانوادهها عملاً امکانپذیر نیست.
با وجود ظاهر خشن این برخوردها و درگیریها، راهحل و درمان این معضل اجتماعی نرمخویی و نزدیک شدن به دانش آموزان پرخاشگر و خشونت طلب است. هر چند می توان ریشه اصلی این معضل را در خانه و اجتماع جست و جو کرد ولی نوع برخورد معلمان و کادر آموزشی در رفع این ناهنجاریها بسیار موثر است.
اکثر دانش آموزان به معلمان خود، بیش از سایر اقشار جامعه اعتماد دارند و اگر معلمی بتواند از این اعتماد، حُسن استفاده را ببرد، راه هموار خواهد شد. دادن برخی مسئولیتهای جزئی به دانش آموزان پرخاشگر، صدا زدن دانش آموزان به اسم کوچک، نزدیکی به دانش آموزان و تلاش برای ریشه یابی مشکلات شخصی، پرسش برخی سوالات فنی مربوط به خارج از مدرسه، کمک گرفتن در حل مشکل خودرو یا ساخت یک وسیله، همبازی یا هم تیمی شدن معلم با دانش آموزان خاطی در مدرسه، ایجاد انگیزه در پرورش توانمندیهای درسی، ورزشی یا مهارتی دانش آموزان خاطی، ملاقات با والدین و دوستان ایشان و... می تواند در کنترل دانش آموزان خاطی و نشان دادن مسیر واقعی به آنها موثر باشد.
از سوی دیگر باید بپذیریم که بهترین شیوه در مقابله با اکثر بحرانهای اجتماعی و ناهنجاریهای فرهنگی توسعه آموزش و آگاهی رسانی به خانوادهها می باشد. آموزش روشهای تربیتی در کلاسهای آموزش خانواده، ساخت و تولید برنامههای مختلف در رسانه ملی، آموزش برخی اصول اولیه در تیزرهای کوتاه و پخش از صدا و سیما، چاپ بروشور و کاتالوگ در خصوص نحوه برخورد با بچهها در محیط منزل، استفاده از اساتید مجرب علوم رفتاری در کلاسهای آموزش خانواده و... در حل این معضل اجتماعی موثر هستند.
در واقع هر قدر خانوادهها بیشتر در معرض آموزش علوم رفتاری قرار بگیرند و با نکات آموزشی و تربیتی آشنا شوند، نوعی وحدت رویه در تربیت فرزندان ایجاد می شود که در نهایت بروز مشکلاتی نظیر خشونت و پرخاشگری در مدارس کمتر خواهد شد.
امید است با رعایت موارد فوق و استفاده از سایر شیوههای خلاقانه توسط خانوادهها، مدیران و معلمان مدارس شاهد ناهنجاریهای رفتاری در سطح مدارس نباشیم و آینده سازان این ملکت در محیطی آرام و به دور از هیاهو و تنش، به کسب علم و دانش بپردازند.
بررسی علل خشونت در مدارس از زبان یک معلم - بخش تعاملی الف - علی غیاث آبادی*، 15 آذر 94
صبح که بیدار شدم و سری به سایت ها زدم شوکه شدم. خبر خیلی سنگین و غیر قابل باور بود. "روز گذشته محسن خشخاشی، معلم فیزیک بروجردی سر کلاس بر اثر ضربات چاقو یکی از دانش آموزانش کشته شد". واقعا باورش سخت بود. بغض گلویم را فشرد چشمانم اشک بار شد. اول بار بود که با این درجه از خشونت در مدارس مواجه می شدم.
تا به حال در مدارسی(هنرستان ها) که خودم تدریس می کنم شاهد رفتار خشونت امیز برخی دانش اموزان با بعضی همکاران بوده ام. به طوری که گاهی اوقات سر و صورت آن ها خون آلود بود. ولی هیچ گاه با پدیده ی قتل با چاقو سر کلاس رو برو نشده بودم. به مدرسه که رفتم بعضی از همکاران از قضیه مطلع بودند. آن ها هم ناراحت و غم زده بودند. زنگ تفریح اول به بحث پیرامون این موضوع گذشت. مدیر را را در جریان قرار دادم. انتظار می رفت که حداقل مدیر در بین دبیران حضور پیدا کند و با همکاران همدردی نماید. ولی متاسفانه نه مدیر نه رییس اداره و نه هیچ مقام دیگری با جامعه معلمان ابراز همدردی نکرد. مدیران می توانستند بدون سرو صدا توی دفتر مدارس حضور پیدا کنند و پیام همدردی مدیران رده بالای آموزش و پرورش را به دبیران ابلاغ کنند. ولی هر چه بود معلمان دل شکسته و غم زده آن روز ها بر سر کلاس حاضر شدند. این روزها یک سال از آن اتفاق گذشته است حال در این جا به واکاوی این اتفاق و اتفاقات مشابه می پردازم:
خشونت با درجات مختلف در مدارس بین معلمان و اولیای مدرسه و دانش اموز و بالعکس از قدیم متاسفانه بوده است. این دعوا دو طرف دارد یک طرف آن دانش آموز است و طرف دیگر اولیای مدرسه و معلمان. حال چرا دانش اموزان به خشونت در مقابل معلم یا همکلاسی ها مبادرت می کنند؟
دلایل مختلف می توان برای آن برشمرد که در زیر به چند مورد از آن ها می پردازم:
۱-واکنش در مقابل رفتار خشونت آمیز معلم
۲- بچه ها از کودکی با فیلم های خشن و کارتون های خشن مانوس هستند و فرهنگ خشونت ورزی در آن ها شکل می گیرد
۳- نوع تغذیه و تنقلات ی که مصرف می کنند روی تند مزاجی آن ها تاثیر دارد.
۴- الگو های مورد پذیرش آن ها به جای شخصیت های علمی و صلح جو ،شخصیت های قدرت مند و زورمند است.
۵- رفتاری که در منزل با آن ها می شود توام با خشونت است.
۶- پایین آمدن جایگاه معلم و علم و دانش در جامعه
۷- عدم برنامه های شاد و متنوع در مدارس.
در این جا به دلایلی که باعث می شود برخی همکاران در مدرسه مبادرت به خشونت کنند می پردازیم:
۱- در جامعه ما که از دیر باز با فرهنگ پدرسالاری خو گرفته است. خشونت به نوعی یکی از لوازم امر آموزش به حساب می آید. این فرهنگ در فرایند اموزش و پرورش از قدیم در مکتب خانه ها تا مدارس جدید نیز وجود داشته است. هر چند در دهه های اخیر تا حدودی کاهش یافته است. طبق نظر روانشناسان، خشونت به نوعی اموزش داده می شود. یعنی وقتی والدین فرزندشان را به خاطر خطاها و نا فرمانیشان تنبیه می کنند و یا معلمان مدارس در رابطه با خطاهای دانش اموزان متوسل به خشونت می شوند٬ در واقع خشونت را آموزش می دهند. بچه ای که در هنگام خطا و نافرمانی با خشونت بزرگتر ها مواجه می شود یاد می گیرد اگر کسی در مقابل او نافرمانی کرد با او با خشونت رفتار کند.
۲- او نیز در بچگی یاد گرفته است که در مقابل خطاها خشونت بورزد.
۳- نا آگاهی او از تبعات منفی کارش است.
۴- او بیش از ظرفیت اعصابش دارد از خودش کار می کشد.
اعصاب انسان ظرفیت محدودی دارد. وقتی بیش از اندازه از آن کار بکشی دیگر ظرفیت ندارد و شروع به پرخاشگری و خشونت می کند. حال معلمی که مجبور باشد برای تامین مخارج زندگی اش بیشتر از ظرفیتش کار کند ؛ و یا بی عدالتی ها و ظلم ها در جامعه ببیند و نتواند کاری بکند، آستانه ی تحملش پایین می آید و ممکن است با خشونت بخواهد مسائل را حل کند.
برخی از دانش آموزان به دلیل نوع شخصیت و تربیتشان نسبت به خشونت معلم عکس العمل نشان می دهند و حداقلش این است که کینه و نفرت از معلم و مدرسه در دلشان پیدا می شود.
مقطع ابتدایی که سن تربیت پذیری دانش آموزان است بسیار حساس و باید بیش از این ها جدی گرفته شود. متاسفانه تراکم کلاس ها با آمار بیش از سی دانش آموز و نگرش سنتی برخی همکارن به تعلیم و تربیت باعث شده است بعضا با دانش آموزان با خشونت رفتار شود. (در حالی که در این سن مدرسه باید چنان جذاب باشد که کودکان از تعطیلی گریزان باشند نه بالعکس ) این نوع دانش آموزان در کلاس های بالاتر نیز عادت می کند تا با آن ها با خشونت رفتار شود تا دست از خطا بر دارد و با توجه به این که در کلاس های بالاتر از نظر جثه بزرگ و قوی می شود میل به تلافی در آن ها بیشتر می شود. این روحیه گاهی اوقات باعث اتفاقات ناگوار می شود.
در بسیاری از کلاس های با تراکم بیش از سی نفر واقعا فشار عصبی به معلمان زیاد است. علی الخصوص در دبیرستان و هنرستان ها که با توجه به تساهلی که در قبولی دانش اموزان در پایه های پایین صورت گرفته است؛ دانش آموزان ضعیف از لحاظ درسی در کلاس حضور دارند و به طور طبیعی از کلاس بهره ی چندانی نمی برند و هر از چندگاهی رفتاری منفی از خود بروز می دهند و این رفتارها اعصاب معلم را خراش می دهد و زمینه ی خشونت را فراهم می کند. در سال های اخیر نیز متاسفانه حضور مشاوران در مدارس کم رنگ شده است. در حالی که بسیاری از دانش اموزان احتیاج به مشاوره و راهنمایی دارند. حتی ما معلمین هم گاهی اوقات باید با مشاور مدرسه در مورد مسائل تربیتی جلسه داشته باشیم.
خلاصه کلام این که آموزش و پرورش باید در اولویت نظام قرار گیرد. رشد و تعالی فرزندان این خاک احتیاج به سرمایه گذاری دارد. اگر بخواهیم با حداقل ها جلو برویم حداکثر به حداقل ها خواهیم رسید.
در مدارس ابتدایی نباید کلاس ها بیش از بیست نفر دانش آموز داشته باشد. معلمان باید از صلاحیت حرفه ای لازم برخوردار شوند. در هر مدرسه ای باید مشاور کار آمد تمام وقت حضور داشته باشد، حتی برای والدین نیز جلسات مرتب اموزشی تربیتی گذاشته شود.
به امید روزی که در جوامع انسانی صلح و دوستی و مهربانی حاکم گردد
سلام واقعامطالبتون عالیه ممنونم که انقدردقیق هستید...یاعلی
بااجازه شمامطالبتونودرتحقیقم استفاده کردم ممنون پیروزباشید
مطالب جامع وکاملی ارائه دادیددستمریزاد
مطالبتون خیلی مفیده خسته نباشید
مطالب سنجیده ومفیدخیلی بدردم خوردپیروزباشید
باسلام خیلی زحمت کشیده ایدووقت گذاشته ایدبراهمون مطالبتون عالی وسودمنده موفق باشید